تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

چه می شود گفت

از بخت یاری ماست که آنچه را که دوست میداریم یا از دست می رود یا به دست نمی آید...


وقتی چیزهای زیادی برای دوست داشتن در دنیا نداشته باشی وهمان معدود چیزها را هم از دست بدهی...

دیشب دزد به خانه مان آمد ومارفته بودیم عروسی. دوربینمان را با خودش برد + وسایل دیگر...

دوربینمان را دزد با خودش برد... دوستش داشتم خیلی.................................

افتادن از آن طرف بام؟ انشالله

حالا که دوستان رو آورده اند به عقب نشینی نمی شود کمی بیشتر عقب عقب بیایند تا از این سر بام بیفتند پایین و خلاص... ؟

اعدام می شویم اما به جای اینکه بترسیم شجاع تر می شویم...

شاید همان چیزی که ریشه در دل دارد همواره چاره کار باشد. گاهی میخواهی همه آن چه را که هست دور بزنی و افسوس که خود را دور زده ای و از همان چیزی که ریشه در دل دارد بسیار دورتر شده ای. گاهی برخلاف آنچه که اعتقاد داری درست است قدم میگذاری شاید نتیجه اش به آنجا بیانجامد که اعتقاد داری درست باید باشد...

برای رسیدن به خدا هزار راه نرفته هست... امتحان باید کرد...

چرا یک خبر خوش یک روز هم دوام نمی آورد

هیچوقت همه چیز همان طوری نیست که می خواهیم. حتی اگر یکروز از صبح تا شب در لذت شنیدن خبرهای خوش گذشته باشد  ، شب ، خبر بد تو را غافلگیر میکند.


صبح نامه ای به دستمان رسید که به زودی داروخانه شبانه روزی در آن شهری که من شاغلم تاسیس میشود . واین برای من یعنی یک خبر خوش. یعنی که دیگر مجبور نیستم دوشب در میان تا ساعت یازده شب در داروخانه بمانم و تا به خانه بیایم ساعت دوازده شب باشد ... یعنی دیگر لازم نیست هر دو جمعه درمیان کله سحر از خواب بلند شوم و شال وکلاه کنم وبروم داروخانه. یعنی دیگر لازم نیست بیست و یکم رمضان وتاسوعا وعاشورا وعید فطر را در داروخانه بگذرانم . اینبار میتوانم برنامه هایم را خوردم زمان بندی کنم نه اینکه هر لحظه نگاهم به تقویم بشد که آیا کشیک هستم یانه...

دو کار اقتصادی را شروع کرده ام. یکی محدود و تقریبا مطمئن جهت سوددهی ودیگری کمی گسترده تر والبته دارای ریسک اقتصادی. به هردو امیدوارم . تا خدا چه خواهد.

نتیجه آزمایشات جدید را گرفته ام. فرق چندانی با آزمایش قبلی نداشته. به زودی باید بروم ژیش یک فوق تخصص خون . تا مطمئن شوم که چه مرگم است. اشتباه کردم که بحث بیماری را در خانه مطرح کردم. هم نگران شده اند وهم دیگر مادرم رهایم نمیکند. مهستی خدابیامرز راست میگفت: محبت زیادی خودش یه جور عذابه...


چند روز است که برای فتوبلاگ طرحی ریخته ام وفرصت نمیکنم اجرایش کنم. امکان دانلود آهنگ یا ترانه خاصی به هنگام تماشای عکس خاص. سعی میکنم فردا شب اینکار را عملی کنم.

یک طرح برای فروش عکسها هم دارم که البته می افتد برای تابستان...



وسیع باش وسر به زیر و سخت... آنچه بوده ام همینگونه بوده است . باید سعی کنم بیشتر وسیع باشم... خیلی بیشتر

ترس یا انفجار یا زلزله...

چند وقتی است که دولت مستقر زمزمه زلزله را ساز کرده است. در لوای ان مردم  را به خروج از تهران تشویق می کند و ترس را در دل مردم تهران میکارد.

اما داستان چیست؟ آیا زلزله قابل پیش بینی است و ایا کاهش جمعیت تهران ربطی به وقوع زلزله دارد؟

به گمانم دو تحلیل بیشتر نمیتوان ارائه کرد.

1- ترس از حضور پرشمار مردم تهران در روزهای حساس سال در خیابانها ویا مراکز مهم تهران

2- آمادگی برای یک زلزله مصنوعی

آری یک زلزله مصنوعی که ممکن است با یک آزمایش مثلا اتمی همراه باشد. انفجار عظیمی که شاید خرابیهایی هم به بار آورد اما اذهان را به سمت زلزله رهنمون سازد. یکنوع سوگیری تایید که پس زلزله که میگفتند حقیقت داشت.

هر کدام از تحلیلها که درست باشند ناشی از اشتباهی است که دولت وحکومت در محاسباتشان داشته اند.

آینده بسیار زودتر و البته برخلاف آنچه که دولتی ها می اندیشند در حال تغییر به نفع ملت است...