تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

انسان به امید زنده است

هفته گذشته را بیشتر در جلسات مختلف گذراندم. چند جلسه در مورد جشن سالیانه راهنمایان گردشگری سراسر کشور و کمکی که من ودوستانم میتوانیم به مدیریت برگزاری جشنواری کنیم و دو جلسه در مورد شرکت خودمان.

در مورد جشن خوشبختانه گوشه کوچکی از کار را دست گرفتیم و سهم کوچکی در برگزاری آن داریم .البته امیدوارم که هوا اجازه برگزاری مراسم را بدهد.

در مورد شرکت هم خوشبختانه بعد از چهار ماه فعالیت، تراز مثبت اقتصادی و پیدا کردن یکی دو منبع خیلی خوب برای تهیه اجناس ما را به آینده کاری آن بسیار امیدوار کرده. هرچند تا یکسال اینده نمیتوان انتظار برگشت سرمایه یا سود چندانی داشت اما هر چه باشد سرمایه گذاری سود آوری خواهد بود.

در باره الی را خیلی ها دیده اند . بیشترین چیزی که در آن فیلم و البته " رمان سیمای زنی در میان جمع "  هاینریش بل که اعتقاد دارم این فیلم از این کتاب الهام گرفته،من را آزار داد نشان دادن چهره غیر واقعی فرد به نزدیکترین دوستانش بود . اصلا کاری به این ندارم "ژاله " بسیجی بود یا نبود . آنچه که بیشتر از هر چیزی آزار دهنده بود گفته های حسین شریعتمداری در سیمای دولتی ایران بود که بطور علنی "ژاله " را به خبر چینی وجاسوسی وآدم فروشی متهم کرد وگفت او خبرهای خوبی برای ما می آورد . این را که شنیدم انگار خررررررررررررددددددد شدم ...

وقتی گزینه ها تمام می شوند...

حالا می شود گفت تا حدی تکلیفم مشخص شده. انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد. انگار برگشته ام به ده سال پیش. حالا نه دوستانم می توانند فشار بیاورند نه پدر ومادرم. با خیال راحت زندگی میکنم مگر آن اتفاقی که باید ، بیفتد . ودیگر تعجیلی نیست برای رسیدن به آن اتفاق...

انگار همه اینها خواست خدا بوده است که انتظارها و توقع ها را ازبین ببرد. تا چه شود وخدا باز چه خواهد...

عصبانی ام. عصبانی ام در حد ، درحد ... نمیدانم در چه حدی اما خیلی خیلی زیاد عصبانی ام.

وقتی از دست کسی عصبانی باشی که برای کارهایش یک اپسیلون از فکرش را هم به کار نمیگیرد و به نتیجه آن کارها وعواقبی هم که به بار می آورد فکر نمیکند ، مادرت باشد ...

چه میشود کرد؟ نه میشود فحشش داد. نه کتک زد، نه هیچ کار دیگری غیر از مثلا دو تا داد وفریاد . که بعد تازه طلبکار هم بشود که چرا سر مادرت داد زدیییییییییییییییییی

خدایا. دارم دیوونه میشممممممممممم

.................................................

چون کوبیدن آب در هاون

تنورداغ

جرقه ای را که منتظرش بودیم حالا زده شده است. بعد از عاشورای سال گذشته که تقریبا جنبش سبز وارد فاز خانگی ومجازی شد ، حالا جنبش های آزادیخواهانه در خاورمیانه شور دوباره ای در میان جنبش سبز ایران پدید آورده اند. امروز اعلام شد که جوانان سوریه هم از روز شنبه در خیابانهای دمشق حاضر خواهند بود والبته گروهی از دانشجویان ایرانی هم برای روز 14 بهمن برنامه اعتراضی تدارک دیده اند. کم کم تنور دارد داغ می شود. این بار اما نیاز به زمان سنجی دقیق تریست. خمیر باید آماده در دستمان باشد تا تنور که حسابی داغ شد بچسبانیم که کار یکسره شود...

کاسه چه کنم چه کنم در دست من است

وقتی سرانجام چیزی را میدانی٬ چرا مدام بر انجامش اصرار داری؟

حس خوبی ندارم. اصولا کسانی که برای دیگران ارزش قائل هستند ، حاضرند که برایشان وقت بگذارند. وقتی کسی حاضر نیست وقتی را صرف تو بکند یعنی ارزشی برایت قائل نیست. یعنی بود ونبودت و یا بودن یا نبودنش با تو فرقی ندارد برایش...

احساس سبک شدن میکنم... باز خطا کرده ام آیا؟ ... هزار سه نقطه بی انتها... خسته شدم........................................................................................................