تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

همه مسافریم...

یکسال گذشت. به همین راحتی. به همین زودی. زود آری ،  اما راحت نه، چه کسی می تواند ادعا کند که جای او خالی نیست؟ وقتی در تمام این یکسال تمام دوستان فقط یکبار دور هم جمع شده اند. فقط یکبار بدون او همت کرده ایم وبا هم بوده ایم. زحمت زیادی کشیدیم نه؟

جایش خالی است که ما را جمع کند، بخنداند ، از غصه ها وقصه ها رهاییمان بخشد و آنگاه ...

یکسال گذشت از رفتن ناباورانه علی اکبر . یکسالی که اتفاقها آنچنان سرعت گرفتند که اگر همین امروز به شهر بازگردد و اوضاع را ببیند فکر میکند که سالهاست از بین ما رفته است.

امانه. همین دیروز بود که رفتی... همین دیروز که از پشت تلفن صدای همراه با گریه دکتر محمود را شنیدم که می گفت ... علی اکبر رفت... و آنچه که بر من رفت سیاهی بود وسیاهی وناباوری...

میخوام یکبار دیگه زور خودمو بزنم. ببینم میشه اینبار کاری کرد یا نه. نباید به همین راحتی تسلیم شد. مگه نه؟

مانع

هر کسی میخواد ماهی خودش رو بگیره وبره... کاری به این ندارن که قلابت گیر کرده به مانع کف دریا...

دلتنگی ها...

دلتنگی های آدمی را باد ، ترانه ای می خواند

رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد

وهردانه برفی به اشکی نریخته می ماند...

نود . دادکان و هفتادوپنج درصد...

امروز، وقتی از شش شهر و استان مختلف کشور پیامک مشابهی به دستم رسید در مورد شرکت در نظر سنجی رنامه نود ، به اولین چیزی که فکر کردم طرح این ایده بود. طرح هوشمندانه ای که بی هزینه و در جهت افزایش روحیه سبزها بود. پاسخ هفتاد وپنج درصدی ( که اعتقاد دارم بیشتر هم بوده که در اواخر برناه سه چهار درصدش را دستی کم کردند) به گزینه انتخابی سبز ها یک پیروزی بزرگ است والبته پیروزی بزرگتر صحبتهای دکتر دادکان . دادکان نام خاتمی را برد ، البته با افتخار. نامی از احمدی نژاد نبرد د علی آبادی را یک جاه طلب معرفی کرد. شب خوبی بود... امیدوارم بیشتر این شبها را درپیش داشت باشیم...

یادگار

دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر آورد
زمین و آسمان، گلرنگ و گلگون
جهان دشت شقایق گشت ازین خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دل‌ها گذر کرد
ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت
به هر سروی، تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است

so bad

حالم خوب نیست. نگاه که میکنم،‌هر چند صبح نزدیک باشد ،‌اما سکوت بیشمار انسانهایی که چشمانشان را ی بندند و گوشهایشان را میگیرند آزارم می دهد. آزارم می دهد سکوت خدا. این که دیدن برایش عین آب خوردن است و عمل کردن انگار... ناممکن.

نمیدانم چه بگویم. چه بگویم . حالم خوب نیست...

کربلا تهران

مگر کربلا چه بود؟ مگر امام حسین چه میخواست؟

تهران چه خبر است؟ چه کسانی چه کسانی را می زنند؟ چه فکر می کنند. چه فکر می کنند؟ نیروی ضد شورش مگر ز فرزندان همین مردم نیستند. نیستند؟؟ هستند. هار شده ایم. هار

حق

خنده ام میگیرد. برای چه کسی گریه می کنید؟ زیر علم چه کسانی سینه می زنید؟ کسی که بر ظلم قیام کرد و شجاعانه جنگید . کسی که سکوت نکرد. شایسته عزاداری است؟ یا شایسته تکریم وتجلیل و تفسیر؟ عزا برای کسی است که چاره ای نداشت و بیچاره مرد.

این روزها همه نقب می زنند به زمان امام حسین . اینطرفی ها و آن طرفی ها. به زودی معلوم می شود حق با کدامیک است... به زودی زود...

چه باید کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی همه میخواهند از تو استفاده کنند ، دورت بزنند ، و کار خودشان را پیش ببرند.

چه باید کرد؟ هان؟ از هیچ کس نمیپرسم. از خدا می پرسم که این روزها به زبان مودبانه سکوت کرده است...