تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

عصبانی ام. عصبانی ام در حد ، درحد ... نمیدانم در چه حدی اما خیلی خیلی زیاد عصبانی ام.

وقتی از دست کسی عصبانی باشی که برای کارهایش یک اپسیلون از فکرش را هم به کار نمیگیرد و به نتیجه آن کارها وعواقبی هم که به بار می آورد فکر نمیکند ، مادرت باشد ...

چه میشود کرد؟ نه میشود فحشش داد. نه کتک زد، نه هیچ کار دیگری غیر از مثلا دو تا داد وفریاد . که بعد تازه طلبکار هم بشود که چرا سر مادرت داد زدیییییییییییییییییی

خدایا. دارم دیوونه میشممممممممممم

.................................................

نظرات 4 + ارسال نظر
نیلوفر سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.blueboat.blogskt.com

این مشکل منم هست
البته هراز گاهی

مادر شناس چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:41 ق.ظ

مادز تمام آرزوهاش توی خوشبختیه بچش خلاصه میشه .ولی حیف که مادرا نمی دونن خوشبختیه بچشون تو چیه..بهتره که بجای داد زدن سرشونََ کمکشون کنیم تا آرزوهاشون که همون خوشبختیه خودمونه برآورده بشه

ما چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ب.ظ

حقیر دی مورد اتفاقی که فرمودید نظری ندارم ... مگر ساعت چند صبح راه افتادید برادر... کامنت مادر شناس قبلی هم به گمانم بانوی ما بود که چاره ای جز عمل به آن ندارید...

ستایش پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ

:-س
یا خدا....
خدا خیر کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد