تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

آزاد ، آزاد شد..

از ابتدا به دلیلی که در ادامه میگویم از دانشگاه ازاد ودانشجویانش خوشم نمی آمد. با اینکه در رشته خوبی هم در دانشگاه آزاد شهرمان قبول شده بودم اما تحصیل در یک مقطع پایین تر در دانشگاه سراسری را ترجیح دادم. آن دلیل بیشتر این بود که مثلا زمانی که ما در دوره کاردانی مشغول در آوردن ویژه نامه های سیاسی و برگزاری جلسات پرسش وپاسخ بودیم ، دانشجویان دانشگاه آزاد همان شهر هیچ صدایی ازشان بلند نمی شد و بیشتر به کارهای سطحی مثل دختر بازی وماشین بازی می پرداختند. امروز اما وقتی فیلم تجمعه دانشجویان واحد تهران مرکز را دیدم که با شجاعت تمام ودر یک محیط سربسته شعار می دهند و دختران نیز همراه پسران پا بر زمین می کوبند کمی نظرم عوض شد. این تغییری است که کل جامعه آنرا فریاد می زند وطلب می کند. هر چه گوش رهبران سنگین تر باشد فریاد ها خشمیگنانه تر و بلند تر خواهد شد ووحدت بین جریانها مختلف جامعه بیشتر می شود . امیدواریم همچنان...

نظرات 1 + ارسال نظر
ستایش چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:29 ب.ظ

ای بابا
با بچه های دانشگاه آزاد کهربانتر باشید. من چون فک و فامیل آزاد رفته زیاد دارم می دانم که بچه هایش بد نیستند و بعضا وحشتناک درسخوان و باسواد.
اما عکس ها: خب من خیلی تاخیر کردم برای ارائه نظرات غیر کارشناسی مان. شرمنده هستم و بگذارید به حساب وقت کم و ‏بدبختی گرفتاریهای یک دانشجوی در حال تغییر فیلد
عکس 2269: من عاشق مه هستم. اما در این عکس آن درخت کجی که وارد این درخت شده به صورت جد روی ‏اعصاب من است. یک لحظه تعادلم را از دست می دهم و نمی فهمم زمین کج است، یا چی؟ کدامشان درست ایستاده ‏اند! بنابراین کلا یادم می رود در این عکس چی را باید ببینم
عکس 2228 هم خوشگل است. فقط نقطه طلایی ندارد زیاد ، که خب... ندارد دیگر. بعد فکرش را بکن این را با ‏لنز واید بگیرد آدم چه می شود. دوستش داریم.‏
عکس2102:جنگل بکر؟ من هم دلم می خواهد خب :( این عکس هم زیباست‏
و ممنون که این نظرات غیر کارشناسی را می خوانید و مارا نمی کشید‏

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد