۱-امروز بعد از چندین سال که همیشه به مادرم توصیه میکردم که اگر اینطور گل را در حیاط خانه بگاری بهتر است واینها خودم دست به کار شدم و گل خریدم و به کمک یک کارگر یک باغچه جدید در خانه درست کردم. مخلوطی از شب بو و پامچال. باغچه بسیار زیبایی شد که همه خوششان آمد. پدرم طعنه می زد که نکنه امسال خبریه؟؟؟
2- اصولا از بلاتکلیفی متنفرم. خوشم نمی اید بین زمین وآسمان معلق باشم. اما هستم. نه فقط این یکی دو هفته که چند سال است معلقم...
3- پانزده روز تا عید نوروز باقی مانده. مادر از سه چهار روز دیگر بساط سبزه ها را راه می اندازد...
:)
ای بابا...آقای پدر خبرندارند امسال خبرهایی هست؟ شماره بدهید زنگ بزنم روشنشان کنم شاید می خواهند تدارک ویژه ای ببینند :ی
امیدوارم به زودی زود از بلاتکلیفی در بیایید :) انشالله