گاهی تجربه کردن هر چیزی ، نتایج گرانبهایی میتواند به دنبال داشته باشد. چند وقتی هست که در سایت فرند فید عضو شدم.وبیشتر عکسهایم را بصورت فید در آنجا شیر میکنم. طی این مدت آنچه که از محیط فرندفید دستگیرم شد محیطی سبک بود. این که مثلا کسی حتی دستشویی رفتن خودش را هم گزارش بدهد. اینکه ساعتها پشت سیستم بنشینند وسر یک مساله مبتذل بی ارزش وقت باارزش را هدر بدهند. البته در این میان بعضی کاربران هم بودند که فید های خوبی میزدند، حتی فید های شخصی دوست داشتنی... . اما جو غالب جوی نبود که من بپسندم. سعی میکنم هفته ای یکی دوبار بیشتر به انجا سر نزنم و در آنجا هم همان عکسهای سایتم را بگذارم نه بیشتر.
جای مناسبی است البته برای دوست یابی و افزایش دامنه ارتباطات انسان اما سطح این دوستی ها خیلی به نظرم نمیتواند بالا باشد. به دوستیهایی که از طریق وبلاگ خوانی یکدیگر به وجود میاید اعتقاد بیشتری دارم. همانطور که تمام دوستانی که در نت دارم واکنون هم به دوستان واقعی ام تبدیل شده اند همه را از وبلاگهای همدیگر پیدا کرده ایم. چه فروغ خانم در منچستر، چه مریم ونجمه و علی و امینه در تهران و چه هاله در شیراز .همه حالا سابقه دوستی پنج شش ساله داریم فقط هم آشنایی ها از وبلاگ بوده، نه چت ، نه توئیتر ونه فرند فید...
:)
درسته
مرسی حبیب. تو هم یه دوست خوبی برای من.