تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

تک نگاره ها

آنچه در ذهن می اید

خود یا دیگری؟؟

حدود دوماه پیش وقتی بعد از یکسال دیدمش واز احوال هم که می پرسیدیم گفتم که دستم خالی است و تمام پس اندازم را برای راه انداختن شرکتی سرمایه گذاری کرده ام. دو هفته قبل تماس گرفته ومیگوید که در حال ازدواج هستم ودوماهه مبلغی نیاز دارم. میدانست که دستم خالی است ومیدانستم که دوهفته بعد ، یعنی حالا ، دوبرابر آن پول را نیز دارم برای افزایش سرمایه وشروع به کار شرکت.

با این حال جواب رد ندادم وبخشی از پول درخواستی را برایش فرستادم.اصولا در "نه " گفتن انسان بی عرضه ای نیستم اما در رفاقت ها دوست ندارم نه بگویم.وقتی ندارم خب ندارم اما آن موقع داشتم ونمیتوانستم به دوستم بگویم که نه ، الان ندارم.

مرز بین خودخواهی ودیگر خواهی تا کجاست؟ خود خواهی نه از جنبه منفی. از آن جهت که چه زمان باید جواب رد داد به خواسته دوستی؟ وچه زمان باید قبول کرد خواسته ها را.

برایم سخت است کسی را از خودم ناامید کنم.... حالا کار دوستم را تا حدی راه انداخته ام اما خودم زیر بار دین برادرم رفته ام. لااقل برای دوماه...

چیزی که کمی شک ایجاد میکند این است که ایا در موارد مشابه دوستانم هم همین برخورد را بامن خواهند داشت یا خود را بر من ترجیج خواهند داد؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد