حالت کسی رو دارم که گمشده ای رو بعد از سالها پیدا کرده. از سال هشتادویک به اینطرف دنبال نشانه ای بودم. هر کاری کردم نشد.تاامشب به واسطه ای امیدوار شدم که نشانه ای پیدا کنم ازش. هنوز البته معلوم نیست اما کورسوی امیدی پیدا شده. گمشده ای که یک معذرت خواهی بزرگ بهش بدهکارم... تمام تلاشم هم همین است که بعد از نه سال ازش عذر خواهی کنم و با خیال راحت بخوابم...
سلام
فکر نکنی نمی یام. هواتو باخوندن این متن ها دارم. یعنی یه اعتیاد پیدا کردم اگه یه روز در میون سر نزنم بدن درد می گیرم.
خوشحالم که این کورسو تابیده.
غنیمته
خیره انشالله
:)